محل تبلیغات شما



علی(بهرام) بهرامسری بختیاری:
29 اکتبر سال 539 پ.م. یا( 7 آبان 539پ.م.) چه روزی است؟

بیشتر هم میهنان این روز را زادروز کوروش بزرگ می دانند در حالی که چنین نیست. بر بنیاد منابع و سرچشمه های معتبر تاریخی و باستان شناسی کوروش بزرگ بنیانگذار شاهنشاهی ایران از سال 559 تا 530 پ.م. فرمانروایی کرد پس هفتم آبان 539 پ.م. نمی تواند زادروز این ابرمرد تاریخ بشر باشد. درباره زادروز کوروش شاهنشاه ایران و جهان دیدگاه های تاریخ نگاران متفاوت است. برخی سالروز وی را 601 پ.م.  و برخی دیگر میان سال های 600 تا 580 پ.م. می دانند. 
بر بنیاد اسناد بابلی که پس از گشودن بابل به دست کوروش سامانمند شده اند تاریخ گشودن بابل را سال 539 پ.م. یاد کرده اند و تاریخ درست مرگ کوروش را اوت 530 پ.م. می دانند، بنابر این تاریخ بر تخت نشستن وی را می توان با اطمینان سال 559. م. دانست.
بر بنیاد سالنامه نبونید ( ستون 3) در روز  بیستم مهر 539 اوگبارو فرمانده سپاه کوروش بدون نبرد اندرون بابل شدند و . در روز سوم ماه ارهشمنو  (هفتم آبان 539 ) کوروش به بابل اندرون (وارد) گردید. 

کوروش دوم، کوروش بزرگ یا کوروش کبیر، که کورش هم نوشته می‌شود، بنیان‌گذار و نخستین شاهنشاه هخامنشی بود که به مدت سی سال، در میان سال‌های 5559 تا 529 یا 530 پیش از میلاد، بر نواحی گسترده‌ای از آسیا فرمانروایی   می‌کرد. کوروش در استوانهٔ خود که در بابل توسط هرمز رسام باستان‌شناس آشوری تبار پیدا شده، خودش را فرزند کمبوجیه یکم، شاه بزرگ،شاه انشان، نوه کوروش یکم، شاه بزرگ،شاه انشان، نتیجه چیش‌پیش، شاه بزرگ،شاه آنشان، از خانواده‌ای که همیشه پادشاه بوده‌است» می شناساند. به گفتهٔ هرودوت، کوروش نسب شاهانه داشته‌است.
در استوانه کوروش که آن را نخستین سند حقوق بشر جهان می شناسند که اکنون در بریتیش میوزیوم در لندن نگهداری می شود توسط یک کاهن یا کاتب دربار بابلی و به دستور کوروش دوم پس از گشودن بابل به سال 539 پ.م. نوشته شده است و دربردارنده دو بخش است. در بخش دوم کورش در باره گشودن "صلح آمیز" بابل سخن می گوید. فتح بابل توسط کوروش کاری ایزدی توصیف می شود. کورش با این ماموریت ایزدی به سوی بابل پیش رفت و سپاه وی شهر را بدون پایداری گرفت و مردم بابل به او به عنوان رهایی بخش خوشامد گفتند. بخش دوم با عنوان شاهی و درخت نامه کوروش آغاز می گردد. او تاکید می کند که از پشتیبانی خدایان بابل، بل  (مردوک) و نبو برخوردار بوده است. کورش پس از شرح ورود صلح آمیز خود به بابل، خود را مسئول اجرای آیین های دینی بابل می داند و بدین گونه خود را فرمانروایی مهربان نشان می دهد که نسبت به دیگر دین ها رواداری بسیار دارد. کوروش در همان نخستین سال پادشاهی خود در بابل فرمانی مبنی بر آزادی یهودیان از اسارت و پروانه بازگشت به سرزمین بیت المقدس (اورشلیم)  را می دهد. یهودیان در برابر این رفتار منصف بودند و حق شناسی آنان نسبت به ملت ایران به صورت سرودهای شادی بخش در کتاب عهد عتیق تجلی یافت. چون تجدید حیات آن قوم مدیون ایرانیان بوده است. 
یکی از این یهودیان دربند دانیال پیامبر بود که با درخواست خود به ایران آمد و اینک آرامگاه ایشان در شوش پایتخت کهن ایران زمین است. 
ایرانیان کوروش را "پدر" ؛ یونانیان او را
 "سرور"  و "قانونگزار" و یهودیان این پادشاه را "ممسوح پروردگار" و بابلیان او را "رهایی بخش" می دانستند.
گزنفون در کورش نامه می گوید: تنها صفتی که می توان برای دستاوردهای کوروش بیان کرد، واژه خارق العاده است. او در کم تر از سی سال سرزمین های گسترده ای را زیر چیرگی شاهنشاهی خود برد که در آغاز پادشاهی او قلمرویی بسیار کوچک بود. او رزم آرا و تاکتیکدان و استراتژیست نابغه ای بود که می توانست فاصله های بسیار دور را به شتاب بپیماید، دشمنان خویش را غافلگیر کند و خشونت و مهربانی را حسابگرانه و تمدارانه با هم درآمیزد. ایرانیان نام و آوازه کوروش را در ترانه ها و داستان ها گرامی داشتند. (کوروش نامه،1.2.1).

 برخی از دانشمندان اسلامی مانند علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان و  ابوالکلام آزاد باورمند هستند که ذوالقرنین قرآن همان کوروش بزرگ است.
✍علی (بهرام) بهرامسری بختیاری 

یاری نامه:
1.شاهنشاهی هخامنشی، دکتر ماریا بروسیوس. 
2.هخامنشیان،  دکتر آملی کورت. 
3.ایران از آغاز تا اسلام،  دکتر گیرشمن. 
4.کوروش ذوالقرنین، ابوالکلام آزاد.
5.کورش نامه، گزنفون.
6.تواریخ، هرودوت.

تارنمای ما در اینستاگرام :

bakhtyari.bonevar.iran_m.i.s 


 

 

[۲/۱۲،‏ ۱۳:۱۰] قهرمان رمزدان گاهیوند: با عرض سلام وادب خدمت برادر بزرگوارم جناب آ علی بهرامسری آسترکی و تبریک به مناسبت روز معلم.ما خانواده ها ی رمزدان دور از فامیل بودیم و زیاد ارتباط با فامیل نداشتیم برای اولین بار که چند سال پیش توسایت رفتم ونوشته های جنابعالی را در خصوص ایل استرکی دیدم وبه فامیل ما هم اشاره شده بود تعجب کردم که جنابعالی از کجا فهمیدی که ما استرکی هستیم ودقیقا به شهر گتوند هم اشاره کرده بودی؟
[۲/۱۲،‏ ۱۳:۲۲] قهرمان رمزدان گاهیوند: واقعا کاری که فردوسی برا زنده کردن زبان فارسی کرد جنابعالی هم برای طایفه استرکی کردی وزنده اش کردی


✍کوچ  اقوام و ملت های شکست خورده توسط پادشاهان ایران به نجد ایران

✍از روزگار هخامنشیان تا پایان ساسانیان اسیران جنگی را به چند گروه بخش می کردند و در جاهای گوناگون کشور اسکان می دادند. بر خلاف تمام امپراتوری های دیگر ، پادشاهان ایران هرگز اسیران را به بردگی نمی فروختند بلکه آنها را در جایی از ایران اسکان می دادند تا به زندگی عادی خود ادامه دهند.
✍نخستین جابه جایی ها در زمان کمبوجیه و داریوش بزرگ آغاز شد. کتزیاس گزارش می دهد که کمبوجیه، آمیرتاایوس فرعون مودرایه ( مصر ) و شش هزار مودرایه ای (مصری) را به عنوان اسیر به خوزستان (شوش) فرستاد.
داندامایف می گوید به دنبال جنگ های داریوش بزرگ در آسیای صغیر که ایونی ها سر به شورش نهاده بودند، پارسیان پس از پیروزی در جنگ دریایی در پاییز 494 پ.م. شهر میله توس را پس از شهربندان به تصرف خود در آوردند و بسیاری از اهالی آنجا را به شوش(خوزستان = سوزیانا) نزد داریوش فرستادند و داریوش شاه آنها را در منطقه آمپه در نزدیکی دهانه دجله در خلیج پارس اسکان داد.
به گزارش هرودوت هنگام لشکرکشی ایران به لیبی مردم شهر برقه لیبی را به اسارت گرفتند و از مصر به ایران نزد شاه بزرگ گسیل داشتند. داریوش شاه آنان را در باکتریا (بلخ) در خاور ایران اسکان داد و آنها نام روستای تازه خود را برقه گذاشتند.
 گیرشمن و داندامایف به نقل از هرودوت  می گویند در ادامه حملات داریوش برای تسخیر یونان در تابستان سال 490 پ.م. سپاه ایران به فرماندهی داتیس مادی فرمانده نیرویی دریایی ایران با گذر از عرض دریای اژه پس از تسخیر جزیره ناگزوس به سوی شهر ارتری در جزیره ائوبی به جنبش درآمدند. پارسیان (ایرانیان) پس از هفت روز شهربندان آن را تسخیر کرده و اهالی آن را به شوش فرستادند و به دستور داریوش، در روستای اردریکا در منطقه کیسیه (کاسی =لرستان امروزی) جای دادند. گیرشمن می گوید آنها را در جایی بنام اردریکه نزدیک محلی که نمک، قیر و نفت _ که هرودوت درباره هستی آن در خوزستان نخستین آگاهی ها را داده_ استخراج می شد، اسکان داده شدند. 
به باور نگارنده (بهرامسری بختیاری) این مکان باید نزدیک پارسوماش(مسجدسلیمان) بوده باشد که در زمان معاصر نخستین چاههای نفت در آن به بهره برداری رسید. و یکی از طوایف بختیاری نام یونانی دارد که احتمالا بازماندگان همان ها هستند که فعلا از نام بردن آن به  خاطر حساسیت خودداری می کنم.
یکی دیگر از شهرهای آسیای صغیر کلیکیه و دیگری لیکیه نام داشت که احتمالا بخشی از اهالی آن به کهگیلویه و بویراحمد کنونی کوچ داده شدند و منطقه لیکک احتمالا همان لیکیه یا دگرگون شده کلیکیه است. به گزارش داندامایف یک چوپان "لی کی" (لیکیه) که پیشترها توسط پارسیان به منقطه منتقل شده بود، راه انحرافی دور زدن نیروهای آریوبرزن را به نیروهای مقدونی نشان داد. 
اقتداری می گوید که چوپانی از اهالی لیکک راه کوهستان را برای شکستن محاصره سپاه آریوبرزن در تنگ تکاب را به اسکندر نشان داد.
به باور نگارنده (علی بهرامسری بختیاری ) روستای افوس  (afus) در فریدن نیز یادآور نام شهر ایونی نشین "افسوس" در کرانه های غربی آسیای صغیر می باشد که احتمالا شماری از اهالی آن از آسیای صغیر در زمان هخامنشیان یا سپس ها به فریدن (پارتاکنا) کوچ داده شدند و نام شهر خود را بر محل اسکان تازه شان گذاشتند و در گذر زمان حرف سین نخست آن حذف گردیده است. 

✍پس از شکست شاهنشاهی ایران بدست اسکندر گجستگ، روند کوچ ها از یونان و آسیای میانه به نجد ایران دنبال شد. گیرشمن می گوید که اسکندر هشتاد تن از فرماندهان و ده هزار سرباز یونانی را وادار کرد که با دوشیزگان ایرانی ازدواج کنند. همو می گوید بیشترین یونانی هایی که کشور خود را ترک کردند در شهرها و مستعمراتی که اسکندر مقدونی بنا کرد، استقرار یافتند. یونانیان ساکن ایالت بلخ در خاور ایران به رهبری دیودتوس با ایرانیان ساکن، حکومت نسبتا نیرومندی تشکیل دادند و خود را از سلوکیان جدا کردند.
✍سلوکیان بر خلاف هخامنشیان، یونانیان و مکدونیان را در بخش گسترده ای از متصرفات خود تمرکز دادند. شمار زیادی از آنها در درازای جاده بزرگ نظامی _ اقتصادی، شریان اصلی شاهنشاهی که سلوکیه را در کرانه دجله به باکتریا (بلخ) پیوند می داد و جاده هزار ساله که از کرمانشاه _ همدان می گذرد _ مستقر کردند. در دینور و کنگاور موسسات یونانی ساخته شد. در بخش جنوبی تر _ لائودیسه _نهاوند امروزی _ ساخته گردید. شهری دیگر در کرهه(محلات) نزدیک اراک بنا شد. در پارت شهری بنام الکساندر پولیس ساخته شد و شهر هکاتوم پیلس  (صد دروازه) در سمنان کنونی هم شهری یونانی بود. شهرهای تازه ساخت و شهرهای بازسازی شده با سکنه مختلط مس شدند. آمیزش میان دو قوم ساکن ایران(ایرانی و یونانی) همچنان ادامه داشت. یونانیان خانواده های یونانی_ ایرانی تشکیل داد بودند که در آنها نام های ایرانی و یونانی به اندازه هم رایج بود.

✍پس از شکست سلوکیان این کوچ ها ادامه پیدا کرد. کلاوس شیپمان و ولسکی  می گویند در نبرد کرهه(حران امروزی) میان سورنا سردار سپاه ایران

 و کراسوس هموند تریوم ویراتوس  ( پومپیوس، سزار، کراسوس) _شورای سه نفره که امپراتوری روم را اداره می کردند_ که منجر به کشته شدن کراسوس گردید، ده هزار تن از رومی ها اسیر گردید و آنان را به رسم ایرانیان در ایالت دور افتاده مرو (مارگیانا) برده و در آنجا اسکان دادند. 
ولسکی می گوید در پی کاوش های آی خانم در افغانستان، نشان می دهد که مهاجرنشین های مکدونی و یونانی در ایران بوده است. 
ولسکی می گوید شهرهای شوش و سلوکیه نزدیک تیسفون بیشترین شمار یونانیان را در دوره پارتیان(اشکانیان) داشتند.
✍این کوچ ها در روزگار ساسانیان نیز ادامه پیدا کرد.  گیرشمن و جلیلیان می گویند که شاهنشاه  شاهپور یکم پسر و جانشین اردشیر بابکان در نزدیکی الرها (اورفا) در میان رودان شمالی پیروزی بزرگی بدست آورد و امپراتور والریانوس(والرین) را با هفتاد هزار لژیونر رومی گرفتار کرد و آنها را به ایران فرستاد و در شهرهایی که خودشان بر بنیاد اردوگاههای رومی بنا کردند، اسکان یافتند. شاهپور شاه برخی از اسیران را در گنده شاهپور ست داد و از مهارت و توانایی آنها برای ساختن بند نامدار "قیصر" و همچنین از مهندسین رومی برای ساختن پل های شوشتر و دزفول بهره برد.  شاهنشاه شاهپور یکم تنها کسی بود که کامیاب شد برای نخستین بار بر سه امپراتور روم چیره شود. یکی  (گردیانوس) را بکشد، از دومی (فیلیپ عرب) باج سنگین بستاند و سومی (والریانوس) را اسیر و گرفتار نماید. 
به باور نگارنده (بهرامسری بختیاری) نام رود سزار و گروهی به همین نام در غرب سرزمین  بختیاری نیز باید به همین دوره برگردد که گروهی از رومیان در این منطقه اسکان یافتند. و همین گونه شهر رومشگان در لرستان نیز بایستی از همین کوچ دهنده گان در زمان ساسانیان باشند. 
مسعودی و نلدکه گزارش می دهند که شاهپور دوم نیز اسیرانی که در شهر آمد (Amida) دستگیر کرده بود، میان شوش و شوشتر و سایر شهرهای اهواز (خوزستان) جای داد. 
پس از شکست شاهنشاهی ایران بدست اعراب مسلمان، قبایل بی شماری از سرزمین عربستان به نقاط حساس و خوش آب و هوای ایران کوچ داده شدند، گرچه بسیاری از آنها بدست رادمان پور ماهک (یعقوب لیث صفاری) از ایران رانده شدند و سپس ها با یورش مغولان و ترکان آسیای میانه و گورکانیان نیز قبایلی از آسیای میانه وارد نجد ایران گردیدند.
نتیجه این که همه این اقوام مهاجر در گذر زمان زبان و فرهنگ و آداب و رسوم ایرانیان را آموختند و در کنار هم زندگی کرده و بسیاری از آنها در اقوام ایرانی حل شده اند. 
جاوید باد ایران و ایرانی 
نگارش: علی بهرامسری بختیاری آسترکی،  نویسنده، تاریخ نگار و  پژوهشگر 
پارسوماش تیرماه 1398.

یاری نامه :
1. تاریخ هرودوت.
2.پرسیکا، کتزیاس 
3.ایران از آغاز تا اسلام، گیرشمن 
4.شاهنشاهی اشکانی،ولسکی 
5.پارتیان، شیپمان 
6.شاهنشاهی هخامنشیان، داندامایف 
7.تاریخ تحولات ی ساسانیان، جلیلیان 
8.ساسانیان،دریایی 
9.مروج الذهب،مسعودی


شانزدهم اردیبهشت دهمین سالگرد و سالروز درگذشت اسوه اخلاق و مردم داری، بزرگمردی تاریخ ساز، فرهیخته ای دلاور، نخبه ای از جنس مردم، مردمداری مرد، رادمردی آزاده، کلانتری وارسته، جان فدایی فداکار، امانت داری راستگو، زنده یاد فقید آ فاضل خان بختیاری بهرامسری  آسترکی 
خدمات ایشان برای طایفه  
1.تاسیس شرکت تعاونی هفتم تیر چالقو در سال 1363
2. راه اندازی و بازگشایی مدارس طایفه در لالی
3. پیگیری و احداث جاده در منطقه ست طایفه در لالی 
4. پیگیری  و راه اندازی شبکه برق و آب لوله کشی برای طایفه 
6. پیگیری احداث شهرک برای اسکان طایفه در لالی


{{{ چرایی فرهنگ نخبه کشی در ایران }}}

// فلــک به مـــــردم نادان دهد زمــــام مـــــراد
// تو اهل دانش و فضلی، همین گناهت بس
(حافظ)

هدف از این نوشتار بررسی زندگی نخبگان کشورمان است که از فرهنگ تاریک جامعه خود رنج برده و مورد ناملایمات اجتماع آندوران قرار گرفته اند، باشد که اشتباهات گذشتگان خود را تکرار نکنیم و به اندیشمندان و فرزانگانمان احترام بگذاریم و بزرگان و صدراعظم ها و نخست وزیرانی همچون امیرکبیر و .! را در برابر غول استبداد حمایت کنیم. به راستی مردمی که تاریخ نمی دانند، سالخوردگانشان خردسالانند و لاجرم تاریخ را تکرار خواهند کرد. پس باید از درس های معلم بزرگ تاریخ، برای اصلاح فرهنگ جامعه خود استفاده ببریم. امید است که بفهمیم چرا مشعل علم در کشور ما به خاموشی رفت و نیز بتوانیم از بروز واکنش منفی به نخبگانمان جلوگیری کنیم. چرا که بقول استاد "حسن نراقی" در کتاب وزین "چرا درمانده ایم":
. امیرکبیر را فقط ناصرالدین شاه یا مهدعلیا و میرزاآقاخان وعوامل بیگانه نکشتند! اگر کسی در محکمه تاریخ به جرم کشتن امیر محاکمه شود، باید به همراهی ملت بزرگ و تاریخی و استبداد زدهٔ ایران محاکمه شود و نه بصورت انفرادی و چه آسان است که گناه یکهزار سال عقب افتاگی و کم کاری نیاکان خود را به گردن عرب و مغول و استبداد و استعمار بیندازیم!! .

و یا اینکه اوریانا فالانچی، رومه نگار برجسته ایتالیایی از "چرچیل" پرسید: شما چرا برای ایجاد یک دولت دست نشانده و استعماری تا آنسوی اقیانوس اطلس می روید و دولت هندشرقی را بوجود می آورید اما هرچه می کنید، نمی توانید اینرا در بیخ گوشتان یعنی در "ایرلند" که سال هاست با شما در جنگ و ستیز است، انجام دهید؟!! چرچیل پاسخ داد: برای انجام اینکار به دو ابزار مهم احتیاج داریم که آن دو ابراز را در ایرلند در اختیار نداریم!!. "فالاچی" می پرسد آن دو ابراز چیست؟ چرچیل پاسخ داد:
《اکثریت نادان و اقلیت خائن》
و این چرچیل همان است که با استفاده از همین دو ابزار، بزرگترین ضربه را به روح مردمسالاری و مشروطه و استقلال کشور ما زد.

یا اینکه مهرداد بهار، فرزند ملک الشعراء بهار خاطره ای از پدرش میگوید که شبی محفلی انتخاباتی و مملو از جمعیت بود و پدرم دربارهٔ اخلاقیات سخنرانی می کرد. وی دلیل سقوط امپراتوری روم را می گفت که دروغ و ی، بدترین دشمنان یک کشور است و ما باید ،، وقتی سخنرانی تمام شد و کف زدن ها مدتی بطول انجامید، من دیدم که پدرم چقدر از تاثیر گفتارش بر مردم راضی بود و آن غروری که از رضایت خاطر دست می دهد، در چهره اش نمایان بود. از مجلس خارج شدیم و به رختکن رفتیم تا پالتو و چترش را بردارد. با تعجب دیدیم که پالتو و چترش را ربوده اند! ناگهان دیدم که پدرم همه آن رضایت مندی که در چهره اش بود، فرو برد و گفت: 
《این ملت درست شدنی نیست!》
من هنوز انعکاس این سخن پدر را که از دل وی برخواسته بود و در آن سرمای سوک زمستان هم بی تاثیر نبود، از یاد نبرده ام.
(گزیده اشعار ملک الشعراء بهار، مروارید، چاپ۱۳۸۰، ص۱۳)

جالب اینجاست که شاعران و اندیشمندان ما نیز در طی قرون و اعصار به این مهم اشاره ها کرده اند. اما کو گوش شنوا!!

// شود خوار، هر کس که هست ارجمند
// فـــــرومــــایه را، بخـــت گـــردد بلنـــــد
(فردوسی)

// زمــــانه، کــــــج رَوِشــان را برکــــشد "بیدل"
// هرآنکه راست بود، خار چشم افلاک است
(بیدل)

// هنر نمی خرد ایام و غیر از اینم نیست
// کجا روم به تجارت، بدین کساد متاع
(حافظ)

نگارش:سجادی


همایش نوروزی بختیاری به میزبانی طایفه راکی در یمهه مسجدسلیمان . 1398/1/3.

 

فرنام (وجه تسمیه) یمهه: بی گمان فرنام یمهه برخلاف نوشتار تابلوها و نقشه های جغرافیایی که به صورت یکمهه که (یک ماهه) از آن برداشت می شود ،تفاوت دارد. 
به باور نگارنده (علی بهرامسری بختیاری) یمهه ریشه ای باستانی دارد و آن گویش نام جم که به اوستایی یمه و در بختیاری یمهه است. جم همان جمشید پادشاه پیشدادی ایران است که دارای سرچشمه ای هندواروپایی و هندوایرانی است.در اساتیر اسکاندیناوی به صورت غول یمیر پیدا گشته است. و در افسانه رومی به شکل رموس پیدا گشت. در اوستا و سراسر تاریخ ادبی ایران،ییمه (جمشید) ابتدا به عنوان نخستین پادشاه و شاه دوران زرین مورد ستایش جای گرفته است.  همانگونه که این نام به اروپا و هند هم رفته است پس داستان اساتیری جمشید یا یمه نیز در بختیاری باستان به گویش خودشان وارد گردیده و از آنجایی که در روزگار ساسانیان نام های اساتیری اوستا را با مناطق غربی و جنوب غربی ایران سازگار و تطبیق می نمودند، نیاکان بختیاری ما نیز این منطقه را به نام ییمه(جمشید) با گویش خودشان یمهه گذاشتند. 
جمشید =یمه =ییمه =یمهه.

اندیشه و نگارش: علی بهرامسری بختیاری 

منبع:( کتاب منتشر نشده جغرافیای سرزمین بختیاری ،علی بهرامسری بختیاری). #ایران #پیشدادیان #جمشید #یمه #پارسوماش #مسجدسلیمان #یمهه #راکی #بختیاری #جشنواره راکی


چهارشنبه سوری را بدون لاستیک سوزی و ترقه برگزار کنیم 

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کلینیک گفتاردرمانی و کاردرمانی گرگان